91 نکته تفسیر حمد از آیه الله حائری شیرازی
1. بِسمِ اللهِ الرَّحمَنِ الرَّحِیمِ»؛ تمام حمد است .
2. خدای تعالی تمام قرآن را در سورهی حمد و تمام حمد در «بسم الله الرحمن الرحیم» فشرده شده است .
3. قرآن و تمام ابعاد آن و ارسال رسل با تمام وسعت آن، در فاصلهی بین رحمان و رحیم است.
4. رحمان و رحیم مانند جلد های یک کتاب هستند که در وسط آن همه چیز است
5. سفر از رحمان به رحیم، تبدیل شدن رحمت رحمانیه به رحمت رحیمه، ارسال رسل و انزال کتب، همه در قسمت وسط است.
6. این که گفتهاند تمام قرآن در سورهی حمد و تمام حمد در بسم الله الرحمن الرحیم است، تعجب ندارد. خدا میتواند هر کاری در این جهان انجام دهد .
7. کار خدا همین قبض و بسطها است و حول و قوه به همین معناست؛ حول، نیروی باز کننده و قوّه، نیروی جمع کننده است، «بِحَولِ اللهِ وَ قُوَّتِهِ اَقُومُ وَ اَقعُد »به نیروی بسط و قبض الهی است که میایستم و مینشینم.
اَلحَمدُ لِلَّهِ رَبِّ العَالَمِینِ
8. مرحوم ملاصدرا، سفر اول از اسفار اربعه را سفر از خلق به سوی حق میداند. در سورهی حمد، «رب العالمین» اشاره به همین مطلب دارد که از روی
9. عالمین، انسان به سمت رب العالمین، سفر میکند و این آغاز سفر است و آغاز سوره هم با همین است .
10. «رب العالمین» و «الرحمن الرحیم» و «مالک یوم الدین» هر کدام عناوینی جداگانه و متفاوت برای حمد و سپاس الهی هستند و مجموعاً هر سه با هم زمینه ساز حمد خدای تعالی میشوند.
11. در مورد عنوان اول یعنی الحمد لله رب العالمین، با توجه به کلمهی «رب العالمین» در مییابیم که خدای تعالی ستایشی را میپذیرد که در آن اولاً عالمین شناخته شده باشد. ثانیاً نحوهی ربوبیت خدا کشف گردد.
12. «الحمدللهربالعالمین» که بلافاصله بعد از «بسمالله الرحمن الرحیم» مطرح شده، میرساند که از نظر قرآن، اساس حمد در فهم «عالمین» است.
13. کسی که خبر از عالمین نداشته باشد، چطور می تواند از ربالعالمین و نحوهی ربوبیت او خبر داشته باشد؟
14. آمدن انسان در حیات دنیا برای این است که با تجربه اندوزی، کارشناس خلقت شود، تربیت کند تا ربوبیت خدا را بفهمد، مربی شود تا رب شناس شود، خلق کند تا خالق و سازنده را کشف کند.
15. خدا انسان را به اسفل السافلین آوردهاست تا زحمت بکشد و نان بخورد و معرفت کسب کند؛ معرفت ربالعالمین، لنگهی دیگر اختیار است که به او داده شده است.
16. امروز بشر در قسمت شناخت عالمین کار زیادی کرده است و با نور فاصلهی زیادی ندارد، اما تا آخر نرفته است؛مثل بچهای میماند که درس را برای نمره خوانده است یا مثل کسی که برای اجرای امر زمامداران، مخلوقات را شناخته است و ضمن این که میرفت که مثلاً برای آنها بهترین سلاح را بیاورد، در پستوی ذره، دید چه خبراست و چه خورشیدی آنجا نهفته است!
17. بشر امروز اگر بخواهد دربارهی بال پشه کتاب بنویسد، به راحتی یک کتاب کامل میشود. این رشد علمی که در عالم پیدا شده، مقدمات ظهور است و آن را نباید دستکم گرفت.
18. آنچه خدا آفریده برای این است که از روی آن ها خودش را بشناساند و جز از طریق زمین راهی برای شناخت خدا نیست
19. کسی که هواپیما میسازد، میتواند اعجاز در پرنده را هم بفهمد که با چه مکانیسمی ساخته شده و به شناخت خالق آن نزدیک گردد. ما با نور فاصلهی زیادی نداریم. حمدِ دویست سال قبل بشر با حمدِ بشر امروز خیلی فرق دارد!
20. بشر با کارهای تحقیقاتی که میکند، به توحید نزدیک میشود. از این جهت میگوید « کسی که در راهی رود و علم کسب کند، خدا آن را راهی بهسوی بهشت قرار می دهد" اینها همهاش، الی الجنه دارد .
21. وظیفهی ماست که با مطالعه و تحقیقاتی غربی ها کرده اند ، توحید را مطرح کنیم؛ زیرا کسی که عالمین را بهتر بشناسد، خدا را بهتر شناخته و پیش او خدا ستودهتر است.
22. معلم فیزیک درس میدهد، اما گریزی به قدرت خدای تعالی و توحید نمیزند که مبادا آن را مقدس بازی تلقی کنند!
23. در کتابِ توحیدِ مفضّل میبینیم که امام صادق(ع) در هر صفحه چند بار به قدرت خدای تعالی گریز میزند. چرا ما نزنیم؟
24. اگر بخواهید بچهها با خدا آشنا شوند، هر وقت فرصت فراهم آمد و زمینهی ذهنیشان آماده شد، باید به قدرت خدا گریز زد و از او یاد کرد
25. ما بینهایت موضوع شناخت داریم و بطور کلّی در اسباب و علل الهی شناوریم، ولی گریز به توحید کم میزنیم. چرا؟ چون از «خود» خارج نشدهایم!
26. عالمین، توحید نامهی الهی است
27. الحمد به عالمین برمیگردد و هر کس هر اندازه از عالمین دانست، به همان اندازه ربالعالمین را شناخته است
28. هر ضعفی در درک عالم، ضعف درشناخت رب العالمین است. هر کشف جدید در عالم، کشف جدید رب العالمین است
29. کشفیات بشر در عالم، خدمات بزرگی است که از آن برای خدمت به توحید استفاده نشده است. البته اگر انسان اجر نبرده، دلیل بر این نیست که این تحقیقات کم ارزش است.
30. مطالعه در خلقت بهترین روش است؛ همان کاری که امام صادق(ع) در حدیث مفضّل کردند.
31. مشکل بشر این است که عالمین یا جهان را چنانچه هست نمیبیند تا بتواند ایدئولوژی را درست انتخاب کند!
32. کلمهی عالمین مُشعِر به عالم فرشتگان، انسانها، دنیا، آخرت و... است. در شب معراج، این عالمها را به حضرت(ص) نشان دادند. حضرت که این عوالم را دیدهاند، وقتی که رب العالمین میگویند، چیزهایی میفهمند که در فهم ما نمیآید.
33. در کلمه رب، معنای خلقت تدریجی نهفته است و آن تربیت و ربوبیتی است که خدا در آسمان، زمین، جامدات، نباتات، حیوانات، انسانها و زندگی فردی و اجتماعی کرده است. با مطالعه و مشاهده ی این ها میتوان ربوبیت خدا را درک کرد.
34. حمد از باب الوهیت نیست، از باب ربوبیت است. شما وقتی اَلحَمدُ لِلَّه را تنها بگویید، جنبهی الوهیت را حمد میکنید، ولی وقتی بعد از آن رب العالمین گفته شود، علت حمد، ذکر گردیده است؛ رب العالمین علت الحمد لله است.
35. عالمین,«تعلیق حکم به وصف، مشعر به علیّت است, می باشد. یعنی عالمین را بشناس تا بتوانی رب العالمین را بشناسی! بهترین راه شناخت خدا، شناخت ربوبیت خدا در عالمین است.
36. امام صادق(ع) وقتی با شخصی روبهرو است که مثل بشر امروز حوصله ندارد و میخواهد که حضرت با چند کلمهی ساده، خدا را به او معرفی کند، میگویند، تخم پرندهها را ببین! وسط، صَفراءٌ ذهبیّه و اطراف، سفید نقرهای است. پرنده روی تخم میخوابد و بعد از آن طاووس و عقاب و... از آن بیرون میآید! نگاه که میکنی می بینی درش بسته است و هیچ کس هم در بیرون نمیداند در آن چه خبر است؟ ولی در آن خبر خودش است! آیا به خودی خود است یا دستی درآن درحال صورتگری و ایجاد است؟ اینجا حضرت دارد از راه مشاهده ی عالمین، هدایت میکند.
37. جعل نور و ظلمت؛ نمونه ی برتر شناخت رب العالمین است
38. کارشناسهای علوم انسانی غرب هنوز با برداشت غلط از انسان میگویند که کودکی به ما بدهید و بگویید جنایتکار، دانشمند، مسیحی، خوش اخلاق، بد اخلاق ....، هر مدل بخواهید، ما او را با بکار گیری عوامل تربیتی تغییر داده، میسازیم و تحویل می دهیم! آنها بر این باورند که انسان را میشود تغییر داد. قرآن میگوید که انسان این نیست! نه این که آن عوامل اثر ندارند، بلکه انسان چیز دیگری است.
39. خدای تعالی، همانگونه که در عالَمِ رَحِم، جنین را به نوزادی بسیار زیبا پرورش داده و صورتگری مینماید، در این عالم هم می تواند ما را همینطور پروررش دهد؛ با این تفاوت که در رحم در اختیارش بودیم، ولی اینجا اختیار را به عنوان امانت به ما داده که خودمان را به دست او بدهیم.
40. اگر هر کس مثل بچه، خودش را دست خدا بدهد، خدای تعالی همانطور که از نطفه، انسان میسازد، از او هم یک آدم میسازد. هرکس هم که خودش را دست خدای تعالی نداد و به هوای دلش عمل کرد، محال است به مقصد برسد!
41. اَفَغَیرَ دِینِ اللهِ یَبغُونَ وَ لَهُ اَسلَمَ مَن فِی السَّمَوَاتِ وَالاَرضَ طَوعاً وَ کَرهاً »:"آیا غیر دین خدا را می جویند؟ در حالیکه آن چه در آسمان ها و زمین است، خواه و ناخواه سر بفرمان او نهاده اند.
42. «ثُمَّ استَوَی اِلَی السَّمَاءِ وَ هِیَ دُخَان، فَقَالَ لَهَا وَ لِلاَرضِ ائتِیَا طَوعَاً اَو کَرهَاً، قَالَتَا اَتَینَا طَائِعِینَ »:پس آهنگ آسمان کرد و آن بصورت بخار بود. پس خدا به آسمان و زمین گفت خواه یا ناخواه بیایید. آن دو گفتند فرمانبردار آمدیم. آیه میگوید همه خودشان را به او واگذار کردهاند، پس تو هم خود را به او واگذار کن! او که تو را از نطفه تا بزرگی آورده، از حالا به بعد هم میتواند تو را ببرد، پس به او اعتماد و توکل کن و حرفش را قبول و قولش را باور نما!
43. حمد، آغاز سلوک است .
44. بعد از شناخت عالمین و کشف ربوبیت خدا، اگر انسان دیــگر از خود و از هیچ مخلوقی تعریف نکند، آن وقت است کـه خودش را تسلیـم کـرده و سلوک را شروع کرده است؛ زیرا احساس کـرده کـه همـهی زیبـاییهـا به زیبـایی او و همهی خـوبیهـا به خـوبی او و همـهی تعریفهـا به تعریف او برمـیگردد
45. سالک میدانـد وقتـی هر نعمتی را از خدا دانست، برایش ضرر ندارد، ولی وقتی آن را از خودش دانست، برایش ضرر داشته، موجب دردسرهـای بعـدی او میشود
46. سیر و سلوک دو مرحله دارد: 1- انسان خوبیهای خود را از خدا بداند.2- انسانهای دیگر را ازخوبیها معزول کند و همهی خوبیهای آنها را هم از خدا بداند.
47. اساس عبادت این است که انسان نه خودش و نه هیچ موجود دیگری را نهایتِ حمد نداند. دراصطلاح فلسفی، علت فاعلی تمام پدیدهها را خدا دانسته، همهی عواملی را که مستحق حمد و مدح میشوند، عملهی خدا و دست نشاندگان و جنود او بداند
48. امام صادق(ع) فرمود: من خدا را بر همه چیز حمد میکنم! یکی گفت: خدای متعال بینهایت نعمت داده است، چطور میشود همه این نعمتها را حمد کرد؟ فرمودند:با الحمدلله.
49. الحمد، همهی مطالب را در خود دارد. الف و لام در ابتدای الحمد، در اصطلاح الف و لام استغراق است و وقتی بر سر حمد میآید، همه ی حمدها را شامل میشود.
حال چگونه حمد، سالک را می سازد؟
الف : حمد به سالک تمرکز می دهد.
50. سالک با گفتن «اَلحَمدُلِلهِ»، همهی حمدها را به خدای تعالی برمی گرداند. وقتی چنین شد، دیگر جایگاهی برای انعکاس مسأله دیگران و مالکیت و رفتار و گفتارشان و حب و بغض ها در ذهن او باقی نمی ماند و به این ترتیب تمرکز پیدا میکند.
51. انسانی که تمرکز ندارد، حواسش به سوی آنهایی که عذابش دادند یا به او خدمت کردند یا به او تعلق دارند یا تفاخر کردند، میرود
52. انسان اگر دقت کند میبیند که ریشهی همهی اینها به خدا بر میگردد. زیرا چه کسی جز خدا میتواند آن مسألهها راحل کند؟ این ذکر و یادآوری، تمرکز محبت ایجاد میکند
53. خداوند ستایشی را از نمازگزار میپذیرد که همراه با تمرکز کامل باشد؛ تمرکزی که برخاسته از خوف و رجاء به او است؛ تمرکزی که به او حالت حضور می دهد.
54. نماز، انسان را از خودش میگیرد. چرا؟ یکی از دلایل آن حمد های سه گانه سوره حمد است که دیگر جایی برای دیگران باقی نمی گذارد.
55. گاهی انسان در نماز یادش به خوبیهایی که کرده یا خوبی های دیگران به خودش میافتد. این با «الحمدُ لله» منافات دارد. اگر خوبیها را از خدا میداند، دیگر چرا به خود یا دیگران متمایل شود؟
56. نمازگزار با گفتن «الحمدُ لله» میگوید که کارهای خوبی که کردهام، حمدش مربوط به من نیست؛ مربوط به خداست.
57. نماز گزار باید بداند اگر از دیگران در عذاب و ناراحتی است، «مالک یوم الدین» در آن طرف تأمین خواهد کرد
58. چه چیز این عالم میخواهد حواس نمازگزار را بههم بزند که دوای درد آن ذکر نشده باشد؟ «الحمدُ لله» تا آخر «مالک یوم الدین» دوای تمام تفرقهها است و زمینهساز تمرکز است.
ب: حمد، ویرانگر عُجب
59. سالک وقتی احساس کرد که خودش کاری را انجام نمیدهد و خداست که زمینهی آن را فراهم میکند، عُجب او را فرا نمیگیرد
60. به عبارت دیگر به ستایش و تعریف خود نمیپردازد و در این حالت «الحمد لله» را از صمیم قلب میگوید
61. انسان با مطالعهی عالمین به خودش قبولانده است که حمد کارها به او مربوط نیست و باید از رب عالمین که خالق هر چیز است تشکر کند که این کار را کرده است.
62. اگر انسان الحمدلله را با توجه بگوید، نقش خدا را در زندگی و عمل خودش احساس میکند
63. تصور کنید چند تا بازیکن در زمین فوتبال بازی میکنند. زحمت میکشند و توپی را از پای طرف مقابل در میآورند و جلو پای همبازیشان نزدیک دروازه میاندازند. در این فرصت او پایی میزند و توپ وارد دروازه میشود. درست است که همه او را تحسین میکنند و دستش را بالا میبرند، اما خود او باید چه فکری بکند؟ نقش کسانی که در این گل دخالت داشتهاند چه میشود؟ آنهایی که عرق ریختند و توپ را تا چند متری دروازه و جلو پای او آوردند و به پای او خورد و وارد دروازه شد، چه میشود؟ همهی خدماتی که ما میکنیم از این قبیل است. ارادهی الهی، اسباب و علل را بهکار میاندازد و توپش را از راه دور میآورد نزدیک پای ما و ما هم از چند متری شوت میکنیم.
ج : حمد، علاج خود کم بینی و خود بزرگ بینی
64. سالک میداند که تعریفهایی که انسان از خودش میکند، پاپیچ او شده، مشکل ایجاد میکند. تعریف انسان از خود، تکبّر و خود بزرگ بینی است و اگر از دیگران تعریف کند، حقارت و خود کمبینی.
65. «الحمد لله» میگوید حال که همهی تعریفها به خدای تعالی برمیگردد، پس دیگر چرا تعریف دیگران؟ چرا کوچکی در برابر دیگران؟
66. همچنین «الرحمن الرحیم» میگوید حال که همهی نعمتها برای این است که انسان به رحمت رحیمیهی خدا برسد، پس دیگران چه نقشی می توانند داشته باشند؟ اینجاست که سالک، خودکمبینی و خودبزرگبینی را کنار گذاشته و همهی مسایل را از خداوند متعال دیده، راحت میشود.
د : حمد، سیرهی رسول خدا (ص)
67. به آیهی «وَ اِنَّکَ لَعَلَی خُلُقٍ عَظِیمٍ۱» توجه کنید! خدای تعالی از رسولش تعریف میکند و میگوید که اخلاقت خیلی عظیم است! حضرت در جواب میگوید «رَبَّانِی رَبِّی اَربَعِینَ سَنَهٍ، ثُمَّ قَالَ اِنَّکَ لَعَلَی خُلُقٍ عَظِیمٍ»"چهل سال پروردگارم من را تربیت کرد و بعدش میگوید اخلاقت عظیم است و از من تعریف میکند!" یعنی حضرت این را از خودش ندیده، از خدا میبیند.
68. در شب معراج و در مسجد الاقصی، انبیاء علیهمالسلام حاضر بودند. جبرئیل معرفی کرد که اینها انبیای قبل از شما هستند و 124000 نفر میباشند وآماده هستند با شما نماز بخوانند. حضرت به جبرییل میگویند بایستید تا با شما نماز بخوانیم. میگوید نه! شما امام جماعت هستید. ایشان ایستاد و همهی انبیا به او اقتدا کردند. حالا روزی که دارد این ماجرا را تعریف میکند که انبیا به من اقتدا کردند، میگوید «لاَ فَخر»، افتخاری نیست، چه افتخاری! معنایش این است که به من چه! کار، کار او بوده است و حمد هم برای اوست!
69. روز فتح مکه
را ملاحظه کنید، حضرت سالها زحمت کشیده، جنگیده، مقابله کرده و عرق ریخته و حالا
آمده در مسجدالحرام و خود را به کعبه رسانده و حلقهی در کعبه را گرفته است.
ببینید چه میگوید؟
«لاَ اِلَهَ اِلاَّ اللهِ، وَحدَهُ وَحدَهُ وَحدَه، اَنجَزَ وَعدَهُ و نَصَرَ
عَبدَهُ وَ اَعَزَّ جُندَهُ وَ هَزَمَ الاَحزَابَ وَحدَه، فَلَهُ المُلکُ وَ لَهُ
الحَمدُُ»۱:"خدایی جز او نیست، خودش، خودش، خودش، به
وعده اش وفا کرد، بندهاش را یاری کرد و لشکرش را عزت بخشید و دشمنان مجتمع را
متواری کرد، پس ملک و سلطنت از آن اوست و حمد و سپاس مال اوست". این جای خیلی
حرف است! یک بار «وحده» بگوید کافی است، ولی میگوید که «وحده»ی دوم غیر از
«وحده»ی اول است؛ یعنی نگاه کن و آنجور «وَحدَهُ» بگو. نمیگوید حضرت علی(ع)
«هزم الاحزاب» کرد! میگوید خدا خودش کرد. پای خدا که در میان میآید، حضرت هیچکس
را نمیبیند.
الرَّحمَنِ الرَّحِیمِ
70. « الرحمن الرحیم»، آغاز و نهایت خلقت است .
71. گفته شده که همهی آنچه در سورهی حمد است، در «بسمالله الرحمن الرحیم» است و معنای عظیمی در آن نهفته است
72. بسمالله الرحمن الرحیم»، سفر از رحمت رحمانی به رحمت رحیمی است. مرحوم ملاصدرا در سفر چهارم از اسفار اربعه، سفر نهایی انسان را تحت عنوان «اَلسَّفَرُ مِنَ الحَقِّ اِلَی الحَقِّ بِالحَقِّ» بیان میکند. رحمان و رحیم، سفر از حق به حق به وسیلهی حق است.
73. کنار هم آمدن رحمن و رحیم دو قوس خلقت را مطرح میکند. نشان میدهد که رحمان به منزلهی کاشت و رحیم به منزلهی برداشت است
74. این که در روایت آمده «یَا رَحمَنَ الدُّنیَا وَ الاَخِرَهِ وَ رَحِیمَهُما » یعنی در همین دنیا آثار رحمان و رحیم دیده میشود. هر کس اهل باشد، رحیمی خدا را در همین دنیا درک خواهد کرد.
75. بعد از این که انسان جهانبینی پیدا کرد و خلقت را شناخت و از روی عالمین، خدا را بر ربوبیتهای او حمد کرد و همهی خوبیها و زیباییها را به خدا نسبت داد، نوبت به فهم و درک هدف خدا از آفرینش میرسد که چرا خدای تعالی عالمین را آفریده است؟ فهم این منظور مهم است. اگر کسی فهمید که منظور چه بوده است، الحمدلله واقعی را گفته است و اگر نفهمید، نتیجهای از کارش نگرفته است.
76. «الرحمن الرحیم» تحت عنوان و زیر مجموعهی ربالعالمین آمده است. یعنی این که چون خدا رحمان و رحیم است و همهی این نعمتها و زیباییها را برای محبت به من آفریده است، او را سپاس میگویم.
77. شما وقتی الحمد را تنها بگویید، جنبهی الوهیت را حمد میکنید، ولی وقتی بعد از آن «الرحمن الرحیم» گفته شود، علت حمد ذکر گردیده است.
78. حمد از طریق ربالعالمین؛ برای این کار انسان باید کارشناس خلقت باشد.
79. حمد از طریق رحمن و رحیم؛ برای این کار انسان باید خداشناس باشد
80. حمد خدای تعالی از طریق رحمن ورحیم، موکول به شناخت رب العالمین است که آن هم بهنوبهی خود موکول به کارشناس بودن انسان درخلقت و شناخت عالمین می گردد.
81. شناخت خدا بر اساس ربوبیت، غیر از شناخت او به مهربانی و محبت است و هر کدام حمد جداگانه دارند.
82. کسانی که خدا را حکیم دانسته، اما رحمن الرحیم و با محبت نمیدانند، جرأت نزدیک شدن و قرب به خدا پیدا نمیکنند. زیرا در دلشان محبت تحریک نمیشود تا به سوی خداوند بیایند. ولی اگر رحمتها و محبتها و لطفهایی را که خدا به آنها کرده، درک کنند، در درونشان محبت نسبت به خدا بیدار می شود.
83. اساس سیر و سلوک، دیدن خلقت در قوس رحمان و رحیم است. با شناخت عالمین، انسان می فهمد که خدا دقیق عمل کرده و هیچ اشتباهی ننموده است.
84. این یک طرف قضیه است. ولی یک وقت میگوید خدا این کار دقیق را برای محبت به من کرده است. اینجا بحث مهربانی و محبت مطرح میشود. وقتی به فردی سیبی تعارف میکنند، میگوید خدا چیز عجیبی خلق کرده است! دستش درد نکند! این فرد حمد گفته، اما کامل نگفته است. زیرا خدا را بر «الحمد لله رب العالمین» حمد کرده، ولی هنوز حمد «الرحمن الرحیم» مانده است. سیبی خدمت رسول خدا(ص) آوردند. سیب را گرفتند و بوسیدند و گذاشتند روی این چشم و بعد روی آن چشم و گفتند «تُحفَهُ رَبِّنَا»:"پروردگارمان برایمان هدیه فرستاده است"!
85. اگر انسان چیزی را از دنیا ولو کوچک از میان میلیاردها محبت که خدا به او کرده، با احساس «هدیهی پروردگار» درک و نگاه کند، در محبت خدای تعالی ذوب شده و میسوزد. ولی انسان به خاطر زیادی نعمت و محبتی که در آن غرق است، غافل شده و اینها را درک نمیکند! آدم وقتی وارد یک شهرکوچک میشود، حدود و نقشهاش را میتواند محاسبه کند و بر آن محیط شود، اما وقتی وارد شهرهای بزرگ می شود، تا بخواهد بر آن محیط شود، بر او محاط شده، نمیتواند نقشهی آن را در ذهن خود ترسیم کند! رحمت خدا هم این طوری است. اصلاً انسان در آن غرق است و وقتی هم که در آن غرق است، غافل میشود. برای همین است که می گویند خدا از شدت ظهور مخفی است.
86. رحمت رحیمیه، هدف نهایی خلقت است
87. قرآن با صراحت میگوید که هدف خدای تعالی از آفرینش، رحمت بوده است:«اِلاَّ مَن رحم رَبُّکَ وَ لِذَالِکَ خَلَقَهُم۱»:"مگر کسانی که پروردگار تو به آنان رحم کرد و برای همین آنها را خلق نمود می گوید که خدا از سر احتیاج و اجبار عالم را خلق نکرده است، بلکه عالم از ازل به انگیزه و لطف رحمت رحمانی و آخرت و بهشت به انگیزه و لطف رحمت فوقالعادهتری که رحمت رحیمی است، ایجاد گردیده است.
88. چون خدا بینیاز است، تنها یک هدف بیشتر نمیتوان برای خلقت تصور کرد و آن، این است که از سَرِ رحمت اینها را آفریده است؛ رحمان آغاز حرکت و رحیم، نهایت آن است. به طوری که این حرکت و سیر بهطور اختیاری از رحمان آغاز و به رحیم ختم میشود.
89. رحمت رحمانی به رحمت رحیمی به اختیار انسان بستگی دارد. اختیار وقتی داده شد، التزام به شیء، التزام به لوازمش را هم بهدنبال خواهد داشت. یعنی خدا اختیار میدهد
90. وقتی آیهی« و مَنْ یَتَّقِ اللهَ، یَجعَل لَهُ مَخرَجَاً وَ یَرزُقُهُ مِن حَیثُ لاَ یَحتَسِبُ » نازل شد، عدهای شغل و کار خود را کنار گذاشتند و گفتند خدا تضمین کرده و دیگر کار بس است! حضرت رسول(ص) فرمود که مردم در مسجد جمع شوند. ایشان در مسجد به مردم گفتند:"این برداشت اشتباه است و معنای آیه، تعطیل تکسّب که بعضیها پنداشتهاند نیست؛ منظور رعایت تقوی در کسب و کار است. انسان میتواند بیتقوا باشد یا از روی تقوی کسب و کار کند؛ در هر دو مختار است. ولی خدا تضمین کرده که اگر شما با تقوی تکسّب کنید، تأمین میشوید. در حقیقت تقوی برای جهت دادن به تکسُّب است. بعد فرمودند که اگر این نکته را رعایت نکنید و دعا کنید، خدا دعایتان را مستجاب نمیکند. اینجا حضرت شرط استجابت دعا را عمل میگیرند و بهعبارت دیگر ایشان عالَم را عالَم اختیار معرفی میکنند.
91. دنیا، محل تجارت رحمت رحمانی به رحمت رحیمی است